اولین غذا
پسر گلم، دیروز مامان همراه با دخترخاله مبینا برده بودنت پیش آقای دکتر و آقای دکتر اجازه دادن که غذا خوردن رو شروع کنی. آخه دیگه وارد شش ماهگیت شدی و می تونی غذا رو شروع کنی. البته چند وقته که ما هرچی می خوریم چنان زل میزنی که غذا برامون مثل زهر میشه. هفته پیش که رفته بودیم هایپراستار، رفتیم کافی شاپ که بستنی بخوریم. موقع خوردن بستنی داشتی بزور بستنی رو از دستمون می گرفتی و از اونجا که نمی تونستیم بستنی بهت بدیم همش جیغ می زدی و خلاصه کافی شاپ رو ریختی بهم. بهر ترتیب آقای دکتر گفتن که تو هفته اول فقط باید لعاب برنج بخوری و طرز تهیه اش رو به مامان گفتن. مامان هم امروز برات غذا درست کردن و بالاخره امروز اولین غذای زندگیت رو خوردی. البته امروز ی...
نویسنده :
بابا
22:23